*سید جمال هادیان طبائی زواره؛
انتخابات در جمهوری اسلامی ایران، نمادِ بارز دموکراسی و مردمسالاری است. از ۱۲ فروردین سال ۵۸ که ملت ایران با اکثریت قاطع ۹۸٫۲ درصد به جمهوری اسلامی رایِ «آری» دادند تا کنون به طور متوسط هر دو سال یکبار شاهد یک انتخابات بودهایم که با سلامت و صیانت از آرای مردم برگزار شده است.
اینک این سوال به ذهنِ شهروندانِ ایرانی متبادر میشود که اگر مردم با اکثریتِ قاطع آرا، نمایندگان خویش را راهی کاخ ریاست جمهوری، مجلس خبرگان رهبری، مجلس شورای اسلامی و شوراهای اسلامی شهر و روستا کردهاند پس چرا این منتخبان ریزش و فراز و فرودهای فراوانی داشتهاند؟
در نخستین دوره ریاستجمهوری، بنیصدر علیرغم داشتن رقبای متعهد و نجیب، با اکثریت قاطعِ آرا به ریاست جمهوری رسید و بعد خیانتکار از آب درآمد. احمدینژاد نیز دوبار با اکثریت قاطع آرای مردمی به کاخ ریاست جمهوری راه یافت اما امروز حتی اصولگرایانِ تندرو که او را کشف و معرفی کرده بودند از کرده خویش پشیمان شدهاند و به هیچوجه حاضر نیستند حتی نام و یاد او را نیز تداعی کنند!
در طول زمان، بسیاری از منتخبانِ مردم در مجلس شورای اسلامی به دلایل مختلف دچار ریزش شدهاند؟ نمیدانیم سخنان معاون اول دولت دهم ـ که اینک در زندان است ـ درباره پرداخت پول به برخی از نمایندگان مجلسِ حاضر چقدر صحت دارد؟ بسیاری از اعضای شوراهای شهر، به ویژه در کلانشهرها، بدون هیچ تخصص و تبحری به این جایگاه مهم راه یافتند اما بعدها در طول مسیر به دلایل مختلف از جمله ناکارآمدی، تخلفات گوناگون یا اعمال غیرمتعارف از چشمِ همان مردمی که رای داده بودند افتادند و مطرود شدند؟
بدینترتیب آیا ساختارهایِ معرفیِ نامزدهای انتخاباتی در کشور ما دچار اِشکال و اِختلال است؟ آیا شانتاژهای تبلیغاتی، تعیینکننده روند معرفی و پیروزی نامزدهای وابسته به جناحهای سیاسی است؟ آیا نخبگانِ جامعه(منظور از نخبه در ادبیات سیاسی همان صاحبانِ قدرت و ثروت هستند) انتخابهای خویش را به مردم تحمیل میکنند؟ آیا رسانهها در پیروزی نامزدها نقش اساسی دارند؟
با بررسی اجمالی شرایط سیاسی و اجتماعی کشور در دورههای متمادی میتوان اذعان کرد که همه عوامل پیشگفته در بروز چنین شرایطی موثرند اما بیش از همه نکتهای ظریف و دقیق وجود دارد و آن اینکه: «مردم ایران، مردمی صاحبِ اندیشه و نظر و صاحبِ بلوغ اجتماعی و سیاسی هستند که اغلب چند قدمی جلوتر از سیاستمداران و صاحبانِ احزاب و جناحهای سیاسی حرکت میکنند. دقیقتر بگوییم جناحهای سیاسیِ حاکم به لحاظ بلوغِ اجتماعی و سیاسی از مردم جامعه عقب افتادهاند.»
متاسفانه دو جناح قدرتمند سیاسی که در دو دهه اخیر تحت عنوان اصولگرا و اصلاحطلب، قدرت را در دست داشتهاند در توان فکری و عملیاتی از قاطبه مردم عقب افتادهاند و برای اداره کشور یا برنامهای نداشتهاند یا در عملیاتی کردن نظریههای خویش ناتوان بودهاند.
این موضوع بهویژه در چند انتخابات گذشته کاملاً مشهود است. نگاهی ریزبینانه به نامزدها و فهرستهای دو جناح اصولگرا و اصلاحطلب در انتخابات مختلف، بهویژه انتخابات شوراهای اسلامی کلانشهرها، نشان میدهد که جناحهای حاکم چون صاحبِ دکترینِ مستدل و عملکرد قابل قبولی نبودهاند به جای معرفی نامزدهای متخصص و کارآزموده، به ورزشکاران، هنرمندان، ثروتمندان، جوانان خوشچهره و منتسبان به بزرگان متوسل شدهاند و نامهای نامربوطی را وارد این عرصه کردهاند که نتیجه آن خُسران برای شهرها و کشور بوده است.
به عبارت دیگر، نکته مهم برای جناحهای سیاسی رای آوردن و فتح کرسیهای نمایندگی بوده، آن هم به هر قیمتی، که این موضوع باعث تأسف و تأثر فراوان است.
از سوی دیگر، رای مردم به فهرستهای انتخاباتی را میتوان نشانه بلوغ سیاسی، تفکر تشکیلاتی و اعتماد مردم به جناحهای سیاسی دانست.
به عبارت دیگر، مردم تا کنون به استنادِ همسویی و اعتماد و اطمینان به جناحهایِ سیاسی به فهرستهای معرفی شده از سوی آنها رای دادهاند وگرنه کدام ملتی است که بخواهد نمایندگانِ ضعیف را روانه مراکز مهم قانونگذاری و اجرایی کند؟ مردم به گمانِ اینکه جناحهای سیاسی درباره این فهرستها روزها و ساعتها اندیشیدهاند و شایستهترینها را معرفی کردهاند به این فهرستها رای دادهاند غافل از آنکه جناحهای سیاسی با توزیع سهم در قدرت، به تعهدات خود در قبال مردم کمتوجهی کردهاند و به شیوههای غیرمتعارف متوسل شدهاند؛ شیوههایی که گاه از شیوههای رایجِ تبلیغی در غرب – که همواره مورد انتقاد نظام جمهوری اسلامی بوده _ بسیار ناپسندتر است. جناحینِ سیاسی گاهی با زد و بندها و معاملات درونگروهی، نمایندگانِ ناشایستی را به مردم تحمیل کردهاند.
به همه اینها باید این نکته را نیز افزود که برخی از فهرستها بر اساس میزان قدرت سیاسی، قرابتهای فامیلی یا پرداخت حق حضور تکمیل میشود و مبالغ این حق حضور (که معمولاً صرف فعالیتهای تبلیغاتی میشود) بسیار سنگین است و تنها از عهده افراد خاصی برمیآید.
فصل انتخابات آغاز شده است و جناحین سیاسی دوباره تلاشهایشان را برای آماده کردن فهرستهای انتخاباتی و جذب آرای مردمی دوصد چندان کردهاند و بیتردید در هفتههای آتی در رقابت با یکدیگر دست به دامان افراد مشهور سیاسی، صاحبان ثروتمند و قدرت، هنرمندان و ورزشکاران و منتسبان به افراد نامدارخواهند شد و دوباره دور و تسلسل همیشگی و آنچه نباید اتفاق بیفتد ….
سابقه نشان داده که هر گاه نامزدی، پس از احراز شرایطِ نمایندگی، به طور مستقل وارد مراکز قانونگذاری شده، چون وامدار هیچ گروه و جناحی نبوده بدون مسامحه و مصلحتاندیشی، از حقوق مردم دفاع کرده است؛ نمونه چنین نمایندهای در تهران، علی مطهری است که با مواضع اصولی، منطقی و مستدل، یکتنه و شجاعانه از حقوق مردم دفاع میکند. مطهری در مجلس سرفراز است و مردمی که به او رای دادهاند به خود میبالند و هر دم بر روح بزرگ استاد شهید مرتضی مطهری درود و صلوات میفرستند. چه خوب است همه نمایندگانِ مجلس چنین ویژگیهایی داشته باشند!
با چنین توصیفی و ضمن احترام به همه نامزدهایی که از فیلترهای تأیید صلاحیت خواهند گذشت باید به چه کسانی رای بدهیم و به چه کسانی رای ندهیم؟
بر اساس یک اصل عقلی، «آزموده را دوباره آزمودن خطاست» و از آنجا که به نظر میرسد تاکنون فهرستهای معرفی شده و پیروزِ دو جناح حاکم در دورههای مختلف نتوانستهاند انتظارات و خواستههای مردم را، آن گونه که باید، برآورده سازند از این رو بهتر است اینبار چشمبسته به فهرستهای معرفی شده از سوی جناحین رای ندهیم و تسلیم عناوین پرطمطراق و خودساختهای چون دکتر و مهندس نشویم.
اینک که قرار است با اجرایی شدن برجام و آغاز دوره پساتحریم، موقعیتهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعیِ متفاوتی پیشِ روی مردم ایران و دولتمردانِ با تدبیر آنها قرار گیرد انتظار میرود که نمایندگانی متخصص، متبحر، و دارایِ سوابقِ اجرایی سازنده و شُهره به نیکی و عمل صالح وارد مراجع قانونگذاری شوند. انتخاب چنین افرادی از لابهلای فهرستهای متفاوت با اندکی جستوجو و تحقیق و بدون تعصب به جناحِ خاصی میتواند نتیجه بهتری عاید سازد و بار دیگر برتری سیاسی مردم را به رخ جناحهای سیاسی بکشد. این موضوع بهویژه در شهرهای بزرگ مثل تهران، با فهرستی از افراد مشهور، از اهمیت ویژهای برخوردار است و هر دو جناح را از پیروزی کامل در انتخابات ناکام خواهد ساخت تا نمایندگانی شایسته، مبادی آداب، شجاع و متخصص در رشته و حرفهای مشخص و اعتدالگرا به مجلس خبرگان رهبری و مجلس شورای اسلامی راه یابند و شایسته اعتبار و آبروی ملت شریف ایران باشند.
مردم باید به این نکته ایمان داشته باشند که بلوغِ سیاسی و اجتماعی آنها حتی از پدرخواندههای جناحین هم فراتر است.
منبع: فرارو
نظرات کاربران :