چرایی مشارکت ۳۹٫۹ درصد ؛ عصر ایران – معمای مشارکت پایین؛ تمام قضیه سیاسی نیست
30 ژوئن 2024
ساعت انتشار مطلب : 12:59 | Print This Post Print This Post
1 Star2 Stars3 Stars4 Stars5 Stars (No Ratings Yet)

صبح روز جمعه هشتم تیر ماه ۱۴۰۳ برای رای دادن به حوزه ای رای گیری در شمال‌شرق شهر تهران می‌روم. بر خلاف انتظارم جمعیت زیادی در حوزه نمی‌بینم. کمی بعد از رای دادن در حیاط حوزه می مانم تا میزان مشارکت را رصد کنم.

 در همان یک ربع تا بیست دقیقه می شمارم: ۶ مرد و ۳ زن وارد می‌شوند برای رای دادن.

ساعت ۱۰ و نیم صبح است. با خود می گویم شاید به دلیل اینکه اول صبح جمعه است و هوا گرم است، رای دهندگان در ساعات عصرگاهی برای رای دادن بیایند.

  برمی گردم و همزمان با خنک تر شدن هوا ساعت ۶ بعد از ظهر هم سری به چند حوزه رای گیری در محله می زنم. با وجودی که به نحو محسوسی میزان رای دهندگان بیشتر از ساعات صبح است، اما باز با خود می گویم این جمعیتی نیست که انتظارش می رفت.

۲ ساعتی چرخ می زنم و به ۵ حوزه سرک می کشم. جمعیت انبوه نیست اما خیلی کم هم نیست، اما مساله این است که ظاهرا در ساعات صبحگاهی جمعیت زیادی مراجعه نکرده.

در راه بازگشت در ذهن خود چرتکه می اندازم و میزان مشارکت را حدس می زنم. با خود می گویم در بهترین حالت این میزان مشارکت به ۵۰ درصد هم نمی رسد.

شب در خانه با چند نفر از دوستان و اقوام تلفنی صحبت می کنم. از ۳ نفر تنها یک نفر از آنها رای داده. ۲ نفر دیگر را به رای دادن ترغیب می کنم اما جواب منفی می گیرم و با خنده و شوخی تماس مان را خاتمه می دهیم.

از ساعات آغازین بامداد روز شنبه خبرها را دیگر از فضای مجازی و کانال های خبری پیگیری می کنم.

معلوم است که میزان مشارکت آن طوری که فکر می کردم بالا نبوده، اما امیدوار بودم شاید چند میلیونی رای شناور و مردد در ساعات پایانی انتخابات میزان مشارکت را به رقم معقولی (دستکم ۵۰ درصد) برسانند؛ اما چنین نشد.

در ذهن خودم تعداد رای دهندگان اطراف خودم را می شمارم و نتیجه تقریبا با آمار کلی مشارکت حدود ۴۰ درصدی نزدیک است.

البته از قبل نیز بر این باور بودم که گرم کردن تنور انتخابات سخت خواهد بود و همین گونه هم شد.

آیا باید از این پس به رقم های زیر ۵۰ درصد عادت کنیم؟

از ظاهر امر و تجربه چند انتخابات گذشته پس از دوران همه گیری کرونا که چنین بر می آید. نسل جوان امروز با ۲ دهه پیش تفاوت های اساسی دارد.

نوعی بی تفاوتی به سیاست به معنای عام و مطلق در غالب آنها دیده می شود. البته تنها سیاست هم نیست؛ نوعی انزوا طلبی و فردیت گرایی در جامعه رشد کرده که مانع عمده حرکت های جمعی و مسئولیت پذیری اجتماعی و ملی است.

آیا این یک تهدید جدی است؟

به طور دقیق نمی دانم، اما نیک می دانم که مشابهت های زیادی بین نسل زد ایرانی با نسل زد در دیگر کشورهای جهان در اقصی نقاط شرق و غرب هم وجود دارد و وضع بیرون نیز کمابیش مشابه وضع درون کشور ماست.

نسل جوان امروزی علاقه های متفاوتی دارد و شناخت این علاقه ها و رمز و راز نهفته در کنش های نسل جوان کنونی در دنیا، پیچیدگی های خاص خود را دارد.

از دیشب توییت های زیادی در تحلیل چرایی میزان مشارکت نسبتا کم رمق در انتخابات ۸ تیر را می خوانم و با خود می گویم: وجه غالب این تحلیل ها سیاست زده است و هر کسی از ظن خود می خواهد گناه را گردن دیگری بیندازد.

به واقع در غالب این تحلیل ها، مسایل سیاسی و جناحی برجسته است در حالی که به گمانم جنس واقعی این عدم مشارکت بیشتر اجتماعی و روانی است. 

در حالی که اصلاح طلب ها و غالب منتقدان، انگشت اتهام را به سمت ساختار سیاسی داخلی و رقیب اصولگرایشان می گیرند و اصولگراها هم  توجیهات و فرافکنی های خاص خودشان را دارند که از دل هر دوی این نزاع ها، حقیقت در ابعاد مختلف و جامع آن مکشوف نمی شود.

چون موضوع به گمان این نگارنده فراتر از سیاست است؛ هر چند مسایل سیاسی و ساختاری نیز نقش جدی در انگیزه مشارکت شهروندان بازی می کند، اما دلیل این بی تفاوتی و بی علاقگی نسل جدید برای مثال الزاما ریشه در در یک مبارزه منفی سیاسی و یا مثلا در این مساله ندارد که اگر فلان و بهمان نامزد تایید صلاحیت می شدند ارقام مشارکتی به رکوردهای سابق بالای ۶۰ و ۷۰ درصدی برمی گشت.

برای تحلیل دقیق بی علاقگی و بی تفاوتی بخش های بزرگی از نسل جوان ایرانی در مسایل سیاسی و اجتماعی به طور عام و انتخابات به طور خاص، باید بحث را فراتر از تحلیل های سیاسی بُرد و به طور جدی مباحث روان شناسی اجتماعی را نیز مورد بررسی قرار داد که به گمان این نگارنده ریشه اصلی این بی تفاوتی در همانجاست.

اینکه نوجوان و جوان نسل جدید اصلا در قید و بند مفاهیمی مانند مشارکت در انتخابات نیست و این موضوع در ذهن او حتی در اولویت های دسته چندم هم تعریف نمی شود، نیازمند یک بررسی جدی و جامعه شناسانه و روان شناسانه است.

این موضوع تنها مختص به کشور ما هم نیست و یک مساله جهانی  با ضعف و شدت متفاوت در سایر کشورهاست.

نسل جدید اولویت های متفاوتی با نسل های پیشین دارد و بر همین اساس تصمیم می گیرد و عمل می کند و برای او مشارکت سیاسی در انتخابات و امور ملی جایگاه سابق را ندارد.

اگر در انتخابات دهه های پیشین مشارکت های انتخاباتی در ایران غالبا روی آمارهای بالای ۶۰ و ۷۰ درصد رقم می خورد، به این دلیل بود که جوان های نسل پیشین به عنوان موتور محرکه مشارکت سیاسی عمل کرده و خانواده ها و بزرگترهایشان را هم به پای صندوق ها می آوردند.

اما حالا نسل جدید نه تنها نسبت به مشارکت سیاسی بی علاقه است بلکه در مواردی حتی مانع مشارکت بزرگترها در اموری مانند انتخابات هم می شود؛ شاید یک دلیل این است که انتخابات را تهی از معنا یافته است.

نادیده انگاشتن این بی تفاوتی و عبور بدون تدبیر از کنار آن همان قدر خطاست که تحلیل های سیاست زده و جناحی از آن و بافتن دلایلی ذهنی برای کاهش مشارکت ( از جمله در نظر نگرفتن وضعیت و تجربه مشابه در دیگر نقاط دنیا و انداختن همه گناه ها به گردن شورای نگهبان و یا ساختار سیاسی نظام) راه به "تحلیل جامع دلایل مشارکت کم فروغ در انتخابات یک دهه اخیر به ویژه بعد از همه گیری کرونا" نخواهد برد.


نظرات کاربران :

ارسال یک پاسخ

معادله امنیتی *

اطلاعات مطلب
  • ارسال كننده : tahlil با 5274 مطلب ارسالي
  • كد مطلب : 16998
  • تعداد ديدگاه هاي به ثبت رسيده : ۰ ديدگاه
آخرین اخبار
تبليغات