فرشته نجات آنگلا مرکل
فرارو- جیمز تروب| پاسخ صدراعظم آلمان به بحران پناهجویان میتوانست سبب سقوط او شود. سپس دولت رفاه آلمان وارد عمل شد.
به گزارش فرارو به نقل از فارین پالیسی، دو سال پیش صدراعظم آلمان آنگلا مرکل تکاندهندهترین تصمیم را در مورد بحران پناهندگان در مرزهای اروپا گرفت؛ تصمیمی که موردانتقاد و تمسخرهای فراوان نیز قرار گرفت. او گفت: “Wir Schaffen das” (ما از پسش برمیآییم). یک سال بعد که تعداد زیادی از سوریها و سپس عراقیها، افغانها، مراکشیها و مردم اریتره به آلمان هجوم بردند و دستگاههای اداری دولتی آلمان تحتفشار موج پناهندگان خمیده شدند (زیرا برخی از پناهندگان به جرائم جنسی حملات تروریستی دست زدند)، مرکل احساس کر د که جملهاش اندکی غلط بوده است. شاید هم بیشتر از “اندکی”: دسامبر گذشته در آلمان بودم و پیشبینیهایی مبنی بر روی کار آمدن حزبی ناسیونال و بیگانه هراس به نام “آلترناتیو برای آلمان” (AFD) شنیدم که ناگهان از گمنامی خارج شده و به حزب اپوزیسیون اصلی در آلمان تبدیل میشود؛ همانطور که در فرانسه، اتریش و جاهای دیگر شاهد چنین وقایعی بودیم.
تازه از سفری به “درسدن” بازگشته بودم. اعتقاد داشتم حرف مرکل درست است و آلمان از پسِ موج عظیم پناهجویان برمیآید. یعنی هم میتواند سیاستهای خود را انطباق دهد و هم میتواند نزدیک به یکمیلیون پناهنده که اکثراً بیسواد و فقیر هستند را جذب کند. اما آسیبی که این طوفان برجای گذاشت بسیار واقعی است. در بیست و چهارم سپتامبر که انتخابات ملی در آلمان برگزار میشود، احتمال میرود حزبAFD در ایالت “زاکسن” یکچهارم آراء را کسب کند. اختلاف میانِ غرب مترقی و شرقِ سنتی و خشمگین عمیقتر خواهد شد. اما بازهم بهاحتمالزیاد مرکل در انتخابات پیروز خواهد شد. درباره مسئله “یکپارچگی”، گفتگوهایی که با پناهجویان داشتم نشان داد که اکثر آنها بهشدت وابسته به آلمان هستند و وابسته باقی میمانند. اما آلمان مهربان، سخاوتمند و صبور است.
کلمات مرکل، آگاهانه یا ناآگاهانه، چیزی فراتر از جذب مردمی را در برداشت که از جهنمِ جنگ در سوریه فرار کردند. آنچه از تابستان سال ۲۰۱۵ به خطر افتاده، ظرفیت اروپا برای ارزش نهادن به ارزشهایی است که بدون برانگیختن واکنش سیاسی ایجاد شدند، زیرا واکنش سیاسی این ارزشها را به خطر میاندازد.
در هفته منتهی بهروز کارگر در سال ۲۰۱۵، در کنفرانسی در “سالزبورگ” شرکت کردم. در همان زمان ناگهان پناهجویان به قطارهای اتریش به مقصد آلمان هجوم آوردند. اتریش در آستانه برگزاری انتخابات ریاست جمهوری بود و “نوربرت هوفر” از حزب راستِ افراطی “آزادی اتریش” هر روز حمایت و آرای بیشتری کسب میکرد. همانطور که درباره مسائل پناهجویان بحث میکردیم، “یورام دینشتین” محقق مشهور اسرائیلی در حقوق بینالملل گفت: “اگر ورود پناهندگان به قیمت روی کار آمدن فاشیست تمام شود، همان بهتر که تمام پناهجویان برگردانده شوند.”
این فکر در دو سال گذشته از ذهن من خارج نشده است. تنها دو کشور (آلمان و سوئد) به تعهدات اخلاقی خود پایبند ماندند و ریسک سیاسی باز کردن مرزها بهسوی پناهجویان را پذیرفتند. هر دو کشور از سخاوت تکانهای خود پشیمان شدند و مسیر ورود پناهجویان جدید را مسدود کردند. حتی در کشورهایی که به پناهجویان پشت کردند (در رأس آنها آمریکا و انگلیس)، ترس از آنها، مسلمانان، مهاجران و تروریسم انتخابات را در دستان ملیگرایان قرار داد. ریسک و خطرات ورود پناهجویان بسیار واقعی بوده و خواهد بود.
بااینحال امروزه اروپا در نقطهای که مردم دو سال پیش از آن میترسیدند قرار ندارد. بهار امسال، امانوئل مکرون در فرانسه به ریاست جمهوری رسید که در میان نامزدهای اصلی بیشترین حمایت را از پناهجویان کرده بود. اما باز انتخابات برگزارشده در لبه پرتگاه قرار داشتند. در آلمان اینطور نیست: آنگلا مرکل مبارزات انتخاباتی یکنواخت و خستهکنندهای را هدایت کرده و این طنیناندازترین پاسخ به کابوسِ یورام دینشتین است.
تریاژ حقوقی بر برخورد اخلاقی به وضعیت پناهندگان تأکید میکند. آلمان نمیتوانست بهراحتی ۸۹۰ هزار پناهندهای که به در سال ۲۰۱۵ به کشور رسیدند را بپذیرد. آلمان نیز همانند سایر کشورهای اروپایی تصمیم گرفت از تمام سوریها محافظت کند. ورود مهاجران قدیمی از کشورهای فقیر اما بدون جنگ مانند کوزوو، پاکستان و مراکش متوقف شد. در این میان تعداد زیادی مهاجر از عراق، افغانستان و چندین کشور دیگر وجود داشتند که نه کاملاً بیخطر و نه کاملاً خطرناک بودند. وضعیت آنها در پروندههای مورد به موردبررسی میشد. باگذشت زمان و همانطور که آلمان تلاش میکرد تعداد افراد دخیل در برنامههای حمایت اجتماعی خود را کم کند، افغانها و عراقیهای کمتر و کمتری از طریق پناهندگی به آلمان راه مییافتند.
این فرآیند اغلب بیرحمانه و بهصورت رندم و تصادفی انجام میگرفت. از دهها عراقی که سال گذشته ملاقات کردم، تنها دو نفر موفق به دریافت پناهندگی شده بود.
یکی از آنها “حسین حمزه کریم” شیعهای از بغداد بود و ادعا میکرد پلیس است. داستانش بسیار عجیب بود، زیرا تنها تا مقطع ششم تحصیلات داشت و احتمال اینکه با این میزان از تحصیلات پلیس باشد بسیار کم است و شاید عضو گروهی شبهنظامی بوده است. اما مصاحبهکننده حرفهایش را باور کرده بود. زمانی که در کمپ بود به شخصیتی خشمگین و خطرناک شهرت داشت که گفته بود قصد دارد خود را زیر اتوبوس بیندازد تا بیرحمی آلمان آشکار شود. اکنون در آپارتمان روشن و تک خوابه خود نشسته و در یک رستوران محلی کار میکند. او به شیوهای غیرمنتظره و حتی شاید ناعادلانه، در نوعی لاتاری پناهندگی برندهشده است.
اما حتی این روند نیز تقلبی بود، زیرا تعداد کمی از رد شدهها به خانه بازگشتند. دوستان قدیمی کریم هنوز هم در کمپ زندگی میکنند. یکی از آنها به خانه بازگشت و کشته شد و از آن به بعد دیگر کسی حرفی از بازگشت به خانه نزد. سفارتخانههای آلمان باید به مدارک لازم برای بازگشتِ ۲۵۰ هزار پناهجو را صادر کنند تا بتوانند به خانه بازگردند. اما ازآنجاکه برخی کشورها ازجمله مراکش نمیخواهند مردمشان به کشور بازگردند و خودِ پناهجویان نیز مایل به بازگشت نیستند، اسناد بهندرت صادر میشوند.
افراد رد شده درهرصورت میتوانند برای دیگری برای کسب حفاظت قانونی در آلمان پیدا کنند. در اولین سفرم به درسدن، در یک کلاس آموزش زبان شرکت کردم که پر از افغانها بود. یکی از آنها “حبیب الله مرادی” کمی انگلیسی صحبت میکرد. او شیعه بود و در خانهاش در نزدیکی بغلان تحت تعقیب گروههای مخالف قرار داشت و جانش درخطر بود. او گفت مترجمش احتمال قبولی او در مصاحبه پناهندگی را ۹۰ تا ۹۵ درصد تخمین زده بود. از من میپرسید نیز همین را میگفتم. اما رد شد. بااینحال این پسر ۲۱ ساله ظریف و خجالتی که از روستایی در افغانستان فرار کرده بود، اکنون در یک برنامه آموزش شغلی در کنار زنان و مردان آلمانی شرکت میکرد.
مرادی پسر باهوشی بود. در افغانستان از دبیرستان فارغالتحصیل شده بود و خودش انگلیسی آموخته بود. در میان ۱۹ دانشجوی کلاس، تنها او و یک نفر دیگر در امتحان پایهای زبان آلمانی قبول شدند. این مسئله باعث شد در یک شرکت نظافت ساختمانهای اداری استخدام شود و سپس در یک دوره کارآموزی سهساله ثبتنام کرد.
از میان جمعیت وسیع پناهجویان، تعداد کمی از آنها مهارتهای علمی مرادی رادارند و درنتیجه نه با شغل و نه با حمایت دولت، نمیتوانند زیربنای جامعه شهری را تشکیل دهند. تنها دلیل قابلتصور برای موفقیت آلمان در ایجاد یکپارچگی این است که کل اقتصاد کشور بهعنوان نوار نقالهای بهسوی ایجاد شغل عمل کند. پناهجویان نوعی تست استرس برای سیستم محسوب میشوند. بر اساس آمارها حدود ۴۰ درصد از پناهجویان بالغ در درسدن تحصیلات مقطع نهم یا کمتر دارند. رئیس مرکز مشاغل در درسدن اشاره کرد که مقطع نهم در این کشورها برابر با مقطع چهارم در آلمان است.
علاوه بر این مشکلات، پناهجویان بدون دانستن حتی یک کلمه از زبان آلمانی به این کشور وارد میشوند. برای داشتن شغل به حداقل تحصیلات مقطع نهم یا دهم و همچنین مهارت در مکالمه زبان آلمانی نیاز است. در غیراینصورت تنها میتوانند در هتل یا رستوران کار کنند. اکنون این سؤال مطرح میشود که چه تعداد شغل بدون نیاز به مهارت در آلمان وجود دارد. رئیس مرکز مشاغل اشاره کرد که پس از پنج سال، کمتر از نیمی از آنها شغل خواهند داشت و تنها ۹ درصد از آنها مشاغل تماموقت خواهند داشت.
ممکن است به نظر رسد که آلمان شکستخورده است، اما کشوری که صدها میلیارد دلار صرف جذب آلمان شرقی کرد، از پس هزینههای رفاهی پناهندگان نیز بر خواهد آمد. مرکز مشاغل پناهندگان را وادار میکند در کلاسهای زبان شرکت کنند، حتی اگر به قیمت از دست دادن شغلشان تمام شود. این کلاسها آنقدر ادامه مییابد تا به مهارت لازم و هماهنگ باکاری که میخواهند دست یابند.
***
هر دوشنبه ساعت ۶:۳۰ عصر، گروهی از هواداران حزب راست، بیگانه هراسان و ضد اسلامها که خود را “اروپاییهای میهنپرست و مخالف اسلامگرایی غربی” مینامند، در میدان شهر در برابر کلیسای بازسازیشده گرد هم میآیند. این گردهم آیی ها پیش از شروع بحران مهاجرت آغاز شد که نارضایتی از سران سیاسی و نفرت از بیگانهها را نشان میدهد.
در اوایل ماه جاری دریکی از این اعتراضات شرکت کردم. تعداد شرکتکنندگان کم شده بود و اکثر حاضران افراد پیر بودند که به سیاستهای مرکل و حزب “اتحادیه دموکرات مسیحی آلمان” (CDU) اعتراض میکردند. همه آنها بسیار مؤدب بودند، با رضایت حرف میزدند و حتی اسمهایشان را میگفتند. به مرد مسنی نزدیک شدم که پرچم سیاه بزرگی در دست داشت که روی آن به انگلیسی نوشتهشده بود “اسلام در اینجا جایی ندارد.” او دیدگاهی آخرالزمانی نسبت به اسلام داشت. او کتابی قدیمی را خوانده بود که در آن فتح جهان اسلام پیشبینیشده بود. او گفت: “مسیحیت در شرق متولدشده بود، اما مسلمانان مسیحیان را بیرون کردند. همان اتفاقی که اکنون در آفریقا توسط بوکو الحرام رخ میدهد. اکنون نوبتِ اروپا است.” او تأکید داشت که از حامیان نازی نیست و از هزاران سوری با آغوش باز استقبال میکند. اما اعتقاد داشت مرکل با پذیرش یکمیلیون پناهجو، آلمان را به آستانه نابودی کشانده است.
اندک افرادی را دیدم که تجربه شخصیِ بدی از اسلام داشته باشند، اما اکثر آنها نظریههای بدی نسبت به اسلام داشتند. یکی از آنها مهندس بود و گفت ویدئویی در یوتیوب دیده که ثابت میکند جنگ سوریه سه سال پیش تمامشده است و تنها ۹۰۵ نفر از پناهجویانی سال ۲۰۱۵ شایسته حمایت بودند.
پناهجویان مشکلات فرهنگی، احساسی و اقتصادی برای آلمان به وجود میآوردند. اما بازهم آنقدر مشکل بزرگی نیستند که به یک معضل سیاسی تبدیل شوند. در لیست نگرانیهای رأیدهندگان، مشکل مهاجرت در جایگاه هفدهم و پس از مشکلات تحصیل، فقر افراد سالخورده و جرائم قرار داشت. زمانی که این تناقض را با “اکتاویان اورسو” عضو CDU در مجلس ساکسون مطرح کردم، در پاسخ گفت: “اولاً، وضعیت اقتصادی آلمان بسیار خوب است. بنابراین حداقل در حال حاضر رقابت زیادی برای پیدا کردن شغل وجود ندارد. ثانیاً، شرایط اجتماعی نیز بسیار خوب است و دلیلی ندارد رأیدهندگان حس کنند حضور پناهجویان منافع آنها یا دریافت حقوقشان را به خطر میاندازد.بعلاوه، مثلث شوم ترامپ، پوتین و رجب طیب اردوغان رأیدهندگان را از عواقب ملیگرایی پوپولیستی ترسانده است. شانس آوردیم که انتخابات ما دو سال قبل برگزار نشد. وگرنه به عاقبت آمریکا و برکسیت دچار میشدیم.”
اروپا از موقعیت بد جغرافیایی رنج میبرد. درحالیکه آمریکا در بالای آمریکای جنوبی و ۴۴۰ میلیون نفر از طبقه متوسط قرار دارد، ثروت اروپا جلوی چشمان ۱٫۲ میلیارد آفریقایی قرار دارد که اکثریت آنها بیچاره و فقیر هستند. مشکل مهاجرت اروپا یک مشکل اسلامی نیز هست، زیرا برخلاف آمریکا، اکثر تازهواردان مسلمان هستند. این قاره به یک سیاست مهاجرت جمعی نیز دارد. و علیرغم مطالبه کارشناسان در سالهای پیش از شروع پناهندگی از یونان، چنین سیاستی هنوز وجود ندارد.
دموکراتها در حل مشکلات قبل از اینکه تبدیل به بحران شوند، تبحر چندانی ندارند. اما اکنون اروپا در عرض دو سال باسیلی صدساله مواجه شده است. هیچ بهانهای برای جلوگیری از عواقب مخرب ورود پناهجویان و واکنشهای ترسناک و ناخوشایند رأیدهندگان عمومی وجود ندارد.
آنگلا مرکل نمیتواند برای کل اروپا سیاست تعیین کند. اما امروزه آلمان موتورِ اتحادیه اروپا است. اروپا بدون آلمان به هیچ دستاورد بزرگی نمیرسد. امسال به دلیل انتخابات، مرکل مجبور بود بر مسائل داخلی تمرکز کند. بعد از انتخابات ۲۴ سپتامبر، میتواند به جهان روی کند. او در دوره جدید باید نشان دهد که نهتنها آلمان، بلکه کل اروپا از پسِ این کار برمیآیند.
منبع: فارین پالیسی
ترجمه: وبسایت فرارو
نظرات کاربران :