حیدر عباسی/ قُقنوس، پرندهای مقدس و افسانهای است که در اساطیر ایران از آن نام برده شده است. درباره این موجود افسانهای گفته میشود هزار سال یک بار، بر تودهای بزرگ از هیزم بال میگشاید و آواز میخواند و چون از آواز خویش به وجد و اشتیاق آمد، به منقار خویش آتشی میافروزد و با سوختن در آتش تخمی از وی پدید میآید که بلافاصله آتش میگیرد و میسوزد و از خاکستر آن ققنوسی دیگر متولد میشود.”
تا ساعاتی دیگر شاهد تحلیلهای به اصطلاح سرداران بصیرت، از علت شکست کاندیدای به اصطلاح انقلابی خواهیم بود.
آنچه از این اشخاص در ساعات آتی خواهیم شنید تحلیلهایی با محورهای زیر خواهد بود:
– «مردم ایران اهل کوفه اند». آنها به انقلاب بی وفایی میکنند. به خصوص طبقهی شهری که بیشترین بهره را از نظام میبرند اما به کاندیدای آن رای نمیدهند.
– «تقصیر احمدینژاد است». اگر احمدینژاد از کاندیدای انقلاب حمایت میکرد ما پیروز بودیم.
– «خوب گفتمانسازی نکردیم». توجیه همیشگی قابل قبول از سمت بدنه از شکست همین است.
-«طرف مقابل فریب رسانهای میدهد». ما هم به دلیل پایبندی به قیود شرعی و اخلاقی نتوانستیم خیلی حرفها را بزنیم. لذاست که مردم فریب خوردند و به آنها اقبال کردند.
– البته در این انتخابات شاهد نوعی جدید از مواجهه با شکست هستیم. این نوع مواجهه که تخم آن در انتخابات ۹۴ گذاشته شد، بر پایهی ادعای تقلب و تخلف بنا شده است. این جریان که تا پیش از این همیشه با هرگونه ادعای پیروزی پیش از شمارش، یا ادعای تخلف گسترده، به سختی برخورد میکرد؛ امروز خود داعیهدار این اتفاق شده است.
– خوشبختانه در این انتخابات دیگر مجالی برای بیان اصلیترین دلیل ادعایی شکستهای قبلی، یعنی «عدم وحدت» نیست. بحمدلله در این انتخابات همهی ظرفیتهای وحدت فعال شد و همه و همه، از عالیترین سطوح سیاسی نظام تا خردترین جریانهای بدنه، پشت یک کاندیدا آمدند. با راهاندازی سازوکاری حزبگونه، هم زمینهی وحدت را در بدنه فراهم کردند و هم از کاندیداهای فشارپذیر، تعهد انصراف گرفتند. از طرفی هم با یک طراحی هوشمندانه گزینههای فشارناپذیر را از صحنه خارج کردند. آنی که مانع اصلی بود هم که رد صلاحیت شد. نهایتا هم سردار محترم را به نفع سید کنار راندند. و اینگونه بود که همهی جریان انقلاب ماند و یک کاندیدا! پس دیگر هیچ جایی برای بهانهی وحدت باقی نمیماند مگر اینکه عدهای مهندس میرسلیم را بهانه کنند!
– اما عدهای دیگر که گفتمان قرآنی «احدی الحسنیین» را سرلوحهی تحلیلهای خویش قرار دادهاند، جملهی کلیدی «در هر حال پیروزیم» را تکرار خواهند کرد. این عده درهرحال قائلند چیزی از ارزشهای آنها کم نمیشود! لذاست که این عده شروع میکنند به برشمردن وجوه پیروزی خویش درحالیکه آرای کمتری را از آن خود کردهاند. همانند:
– فرصت دادن به جناح مخالف برای پیش برد برنامه خویش.
– رشد مردم در فهم حقانیت ما بواسطه ناکارامدی جناح مقابل.
– افتادن تقصیر این وضعیت فاجعهی کشور بر گردن جناح مقابل.
– اما مهمترین دلایل حقیقی شکستهای همیشگی جریان به اصطلاح انقلاب را به صورت خلاصه میتوان در موارد زیر برشمرد:
– خالی شدن از هرگونه محتوا و آرمانهای بلند انقلابی. امروز این جماعت پوستهای توخالی بیش نیستند و جز از صورتی پوچ دفاع نمیکنند. مردم ایران عمقشناسان خوبی هستند. به خوبی میفهمند که حرف اصیل متعلق به چه کسی است و چه کسی صاحب حرفهای سطحی و توخالی است.
– اسیر شدن به حفظ وضع موجود. گو اینکه بسیج و بدنه به اصطلاح حزب الهی، حزب مدافعان و توجیهگران فجایع سران هستند.
-مردمی نبودن و به تبع آن عدم شناخت مردم. ایشان، در هر انتخابات با نقابی متفاوت و بعضا صددرصد متناقض نسبت به انتخابات قبل وارد میدان میشوند. دلیل این شیدایی و هرزگی تصویری غلط از وضعیت مردم است. آنها یک روز خیال میکنند مردم غربگرا شدهاند و با این نقاب میآیند اما شکست میخورند. روز دیگر خیال میکنند مردم به سران نظام و گفتمان آنها اقبال کردهاند و اینبار با این نقاب میآیند اما باز هم شکست میخورند. و همینطور این چرخهی معیوب را ادامه میدهند و هیچگاه به شناخت حقیقی از مردم نمیرسند.
– کاش این عزیزان چشم را میگشودند و دلایل حقیقی شکست خویش را میدیدند اما حیف که ما شاهد «ققنوس اصولگرایی» هستیم…
– “اصولگرایی، جریانی مقدس و افسانهای است که در اساطیر ایران از آن نام برده شده است. درباره این موجود افسانهای گفته میشود چهار سال یک بار، بر تودهای بزرگ از هیزم بال میگشاید و آواز میخواند و چون از آواز خویش به وجد و اشتیاق آمد، به منقار خویش آتشی میافروزد و با سوختن در آتش تخمی از وی پدید میآید که بلافاصله آتش میگیرد و میسوزد و از خاکستر آن جریانی دیگر متولد میشود.”
![](https://tahlilhamegani.ir/wp-content/themes/tahlil/theme/e-post-comm-icon.png)