نقطه اتصال ملاصدرا (قسمت اول)
اول خرداد روز بزرگداشت ملاصدرا فیلسوف بزرگ ایرانی است.
آغاز اندیشه بشر را نمی توان مربوط به زمان یا مکان خاصی دانست. اما نخستین مجموعه ها یا قطعه هایی که به صورت فلسفی(عقلی) نگاشته شده و یا جنبه فلسفی در آن ها غلبه داشته از یونان باستان به یادگار مانده است. از میان این مجموعه ها سقراط را بنیان گذار فلسفه دانسته اند؛ او بود که توانایی عقل انسان را به خود او شناساند و نشان داد که می توان با روشی صحیح اندیشید و به حقیقت دست یافت. سقراط با روشی معتدل بیانی استوار و در عین حال مطمئن، انسان ها را به تامل در نفس خویشتن دعوت می کرد تا در درون خود گوهر الهی عقل را کشف کنند و از نور آن عقل ربانی که جهان را روشن ساخته است؛ پرتو درخشانی هم در ضمیر خویش مشاهده کنند و با قوه تعقل هم معرفت یقینی را به دست آورند و هم فضایل اخلاقی را کسب کنند.
با محکوم به مرگ شدن سقراط در سال ۳۹۹پیش از میلاد افلاطون شاگرد وی راه او را ادامه داد و سبک گفتگوی عقلی که به دیالکتیک مشهور است و آن را از سقراط آموخته بود ادامه داد تا اینکه ارسطو شاگرد برجسته افلاطون با نگاهی نو به عالم حقایق و هم عالم واقع، به نظرات جدیدی رسید و گفت: «گویی طبیعت در تمام ابعادش در حال «شدن» است و حقیقت در عالم واقع قرار گرفتن بین افراط و تفریط یعنی حد وسط است.»
از بیش از ۴۰۰ سال پیش از میلاد(بیش از ۲۴۰۰ سال پیش) می رسیم به ۲۶۰ سال پس از اسلام که حکیم ابونصر محمد فارابی فیلسوف وارسته ایران زمین به دنیا آمد. او که برترین حکما و بنیانگذار و موسس فلسفه اسلامی است را لقب «معلم ثانی» دادند همانطور که ارسطو را به خاطر مقام شامخش «معلم اول» نامیدند.
نظریه مدینه فاضله از نظرات اوست. در مدینه فاضله که هدفش رسیدن به سعادت است رییس مدینه باید به عالی ترین درجات تفکر و تعقل رسیده و روحی بزرگ و سرشتی عالی داشته باشد تا بتواند اعضای مدینه فاضله که فضایل و اعمال اکتسابی و ارادی را دارند بر حسب استعداد های خاص خود موقعیتی در مدینه احراز که با نظام و سازمان مدینه هماهنگ باشد. درنتیجه این هماهنگی است که جامعه به سعادت می رسد.
۳۱ سال پس از فوت فارابی در سال ۳۷۰ هجری نادره روزگار حسین ابن عبدالله سینا که در مشرق زمین به ابن سینا و ابو علی سینا و شیخ الرییس و حجت الحق شهرت دارد و در اروپا اورا اویسنا و اویسن و شاهزاده اطبا می نامند به دنیا آمد. این اعجوبه زمان، جهان را عالم کبیر و انسان را عالم صغیر دانسته؛ یعنی انسان، عصاره جهان است و سعادتش در شناخت حد وسط و قرار گرفتن در حالت اعتدال است. او که به نوشته خودش در هجده سالگی از همه علوم فارغ شد و همه را آموخته بود رابطه انسان و جهان را معنایی تازه می بخشد و نشان می دهد که میان انسان و جهان نوعی هماهنگی و تطابق درونی برقرار است. به اعتقاد او تمام عناصر طبیعت به بهترین شکل در بدن انسان امتزاج یافته و تمام مراتب هستی به طور مجمل در نفس او به هم پیوند خورده است و انسان و جهان همدم و همراز یکدیگرند. از دیدگاه ابن سینا انس میان انسان و جهان برپایه عشقی است که در عالم هستی جریان دارد؛ خداوند، آفریدگار عالم است و عشق اوبه همه مخلوقات در مراتب هستی جاری است و در هر مرتبه به شکلی جلوه گر می شود
حکمت مشایی با ابن سینا به اوج کمال و همت خویش رسید اما با مخالفت گروه هایی از علما، فقها و اهل تصوف روبرو شد و افراط بعضی از پیروان مکتب مشاء باعث شد آنان که دیدگاه استدلالی حکما را با جنبه تعبدی دین ناسازگار می دیدند علم مخالفت برفراشتند. در قرن چهارم حریفی سرسخت و جدی وارد این کارزار شد و ضربات سنگینی بر پیکره تفکر فلسفی وارد آورد. این دشمن سرسخت، چیزی جز «کلام اشعری» نبود.
ابو حامد محمد معروف به امام محمد غزالی یکی از بزرگترین متکلمین اشعری است که همه شرایط علمی و معنوی به اضافه فصاحت و بلاغت در او جمع شده بود تا بتواند عَلَم مخالفت با فلسفه را بردارد و ریشه آن را بلرزاند که چنین نیز کرد.
در ادامه، به حاشیه رفتن فلسفه ادامه یافت تا اینکه در سال ۵۴۹ هجری شهاب الدین نامی در قریه سهرورد زنجان دیده به جهان گشود. او حکمت اشراق را پایه گذاری کرد یعنی شیوه استدلالی عقل محض را با سیر و سلوک قلبی همراه ساخت. حکمت مشایی از عقل نظری فراتر نمی رفت و عرفان و تصوف نیز بر سیر و سلوک قلبی استوار بود، متکلمین نیز مبنایشان وحی و احادیث می بود که هدفشان را دفاع از دین می دانستند.
این چهار راه رسیدن به حقیقت و سعادت یعنی ۱-مکتب مشاء (استدلال عقلی محض)؛ ۲- مکتب اشراق(استدلال عقلی محض به اضافه سیر و سلوک قلبی)؛ ۳- مکتب عرفان(سیر و سلوک قلبی) و ۴-مکتب کلام(دفاع از دین بر مبنای قرآن و احادیث) که به نوعی بر روی هم قسمت عظیم عمر جامعه مسلمان را مصروف خود ساخته به جای هم افزایی کم کم در مقابل هم قرار گرفت و زیان های فراوانی به مصرف کننده های آن وارد ساخت و چه بسیار که حکم تکفیر یکدیگر را دادند. تااینکه در سال ۹۷۹ هجری قمری محمد ابن ابراهیم قوامی شیرازی مشهور به ملاصدرا در شیراز به دنیا آمد. این جوان پر استعداد بخت یارش بود و بزرگترین فیلسوفان و استادان چون میرداماد، شیخ بهایی و میرفندرسکی به تعلیم او پرداختند اما حسادت رقیبان او را به تبعید کشاند و با ریاضت های بسیار در خلوت و تفکرات عمیق و طولانی؛ به تدریج عقل و جان صدرالدین را برای جهشی بلند در سپهر معرفت و حکمت مهیا ساخت و مشربی بنیان گذاشت که آن را رسما حکمت متعالیه نامید و این در واقع نقطه اتصال همه جریان های فکری(مشایی-اشراقی-عرفانی-کلامی) است.
امروز که روز بزرگداشت ملاصدرا نامیده شده نیازمند نقطه اتصال ظرفیت ها، اندیشه ها و تفکرات ذی قیمت گوناگون هستیم که به جای خنثی سازی یکدیگر به طور درست به هم اتصال یافته تا حقوق مصرف کنندگان یعنی مردم جامعه ایرانی ضایع نشده و جامعه در اعتدال قرار گیرد.
ما ایرانیان بیش از همه به این فلسفه الهی وام دار و بیش از همه در برابر آن مکلفیم.
فراموش نکنیم که زود دیر می شود.
سید مهدی نیارئیس ۱/۳/۱۳۹۹
نظرات کاربران :