رجانیوز: عدالت، اصلی‎ترین هدف انبیاء “نیست”/تفاوت عدالتخواهی اسلامی با عدالتخواهی مارکسیستی/چرا چپ‎ها به جایی نرسیدند؟/رهبر انقلاب: معنویت با عدالت همراه نباشد، عدالت می‎شود یک شعار توخالی/این عدالت به ریاکاری و دروغ و انحراف و ظاهرسازی و تصنع تبدیل خواهد شد
05 سپتامبر 2017
ساعت انتشار مطلب : 9:09 | Print This Post Print This Post
1 Star2 Stars3 Stars4 Stars5 Stars (No Ratings Yet)
نمی‎توان توقع داشت که در جامعه عدالت به معنای حقیقی کلمه استقرار پیدا کند، در حالی که اعتقاد به مبدأ و معاد نباشد. هر جا اعتقاد به مبدأ و معاد نبود، عدالت یک چیز سربار، تحمیلی و اجباری بیش نخواهد بود. علت این هم که بعضی از طرح‎های قشنگ غربی در باب عدالت مطلقاً در عمل تحقق پیدا نمی‎کند، همین است

مسائل بنیادی/عدالت/۲: انحراف از عدالتخواهی؛

عدالت، اصلی‎ترین هدف انبیاء “نیست”/تفاوت عدالتخواهی اسلامی با عدالتخواهی مارکسیستی/چرا چپ‎ها به جایی نرسیدند؟/رهبر انقلاب: معنویت با عدالت همراه نباشد، عدالت می‎شود یک شعار توخالی/این عدالت به ریاکاری و دروغ و انحراف و ظاهرسازی و تصنع تبدیل خواهد شد

نمی‎توان توقع داشت که در جامعه عدالت به معنای حقیقی کلمه استقرار پیدا کند، در حالی که اعتقاد به مبدأ و معاد نباشد. هر جا اعتقاد به مبدأ و معاد نبود، عدالت یک چیز سربار، تحمیلی و اجباری بیش نخواهد بود. علت این هم که بعضی از طرح‎های قشنگ غربی در باب عدالت مطلقاً در عمل تحقق پیدا نمی‎کند، همین است
رجانیوز – گروه سیاسی: اگر خصوصاً از سال‎های سازندگی به بعد تمام تلاش رهبرانقلاب بر این بود تا نهضت عدالتخواهی در کشور پا بگیرد، می‎توان گفت از حدود سال ۸۴، حفظ و حمایت از آن و نیز جلوگیری یا نقد انحرافات احتمالی‎اش به کانون اصلی سخنان پدر پیر عدالتخواهان تبدیل شد.
به گزارش رجانیوز از همان نخست این پرسش مطرح بود که بالاخره عدالت به چه معناست، چه ابعادی دارد و کدام مسیر را بایست در پیگیری عدالتخواهی پیمود. این پرسش‎ها با روی کار آمدن دولتی که داعیه‎ی عدالتخواهی داشت و دال کانونی گفتمانش را نیز عدالت تشکیل می‎داد، برجسته‎تر و جدی‎تر شد.
عدل، هدف میانی است نه غایی
رهبر انقلاب در سال ۸۹ تصریح کردند:«هدایت وظیفه‌ی همه است؛ لیکن در نهایت آن چیزی که از نگاه اسلام برای انسان مطرح است و اهم است، نجات خودش است. ما باید خودمان را نجات دهیم. نجات ما به این است که به وظائفمان عمل کنیم؛ که البته آن وقت وظائف اجتماعی، استقرار عدالت، ایجاد حکومت حق، مبارزه‌ی با ظلم، مبارزه‌ی با فساد، اینها همه جزو مقدمات همان نجات است. بنابراین اصل این است. همه چیز مقدمه است؛ جامعه‌ی اسلامی هم مقدمه است؛ عدالت هم مقدمه است. اینکه در قرآن کریم هست که «لیقوم النّاس بالقسط» – که به عنوان هدف انبیاء ذکر شده – قطعاً عدل هدف است، منتها این هدف میانی است؛ هدف نهائی عبارت است از رستگاری انسان؛ این بایستی مورد توجه باشد.«(۱)
اینکه عدالت را هدفی میانی و نه غایی بدانیم به خودی خود بسیاری از تصورات را به هم می‎ریزد و ملاحظات مختلفی را فراروی ما قرار می‎دهد. این دقت در بیانات حضرت امام هم به وضوح هست.
حضرت امام عدالت اجتماعی را مقدمه هدف بالاتر یعنی همان معرفت الله و انسان‎سازی می‎دانند. ایشان می‎فرمایند:«قرآن و کتاب الهى یک سفره گسترده‏اى است که همه از آن استفاده مى‏کنند، منتها هرکس به وضعى استفاده مى‏‎کند و عمده نظر کتاب الهى و انبیاى عظام بر توسعه معرفت است. تمام کارهایى که آنها مى‏‎کردند، براى این که معرفت الله را به معناى واقعى توسعه بدهند؛ جنگ‏‎ها براى این است، صلح‎‏ها براى این است، و عدالت اجتماعى، غایتش براى این است‏.»(۲)
هر جا اعتقاد به مبدأ و معاد نبود، عدالت یک چیز سربار، تحمیلی و اجباری بیش نخواهد بود 
نه تنها عدالت اجتماعی هدفی است میانی برای انسان‎سازی و رسیدن به خدای متعال، که تحقق واقعی عدالت اجتماعی نیز از بستر نوعی انسان‎سازی می‎گذرد و این دقیقاً همان نکته‎ی مهم و کلیدی است که عدالتخواهی اسلامی را از عدالتخواهی مارکسیستی و چپ‎گرایانه ممتاز و متمایز می‎کند.
رهبر انقلاب در این خصوص تصریح دارند:«در مسئله‌ی عدالت، اعتقاد به مبدأ و معاد، یک نقش اساسی دارد؛ ما از این نباید غفلت کنیم. نمی‎توان توقع داشت که در جامعه عدالت به معنای حقیقی کلمه استقرار پیدا کند، در حالی که اعتقاد به مبدأ و معاد نباشد. هر جا اعتقاد به مبدأ و معاد نبود، عدالت یک چیز سربار، تحمیلی و اجباری بیش نخواهد بود. علت این هم که بعضی از طرح‎های قشنگ غربی در باب عدالت مطلقاً در عمل تحقق پیدا نمی‎کند، همین است؛ پشتوانه‌ی اعتقادی ندارد. حرف قشنگ است – حالا لااقل ظاهر قشنگی دارد، ولو خیلی برهانی نباشد – لیکن در عمل، در جوامع غربی، در زندگی غربی مطلقاً از آن خبری نیست؛ اصلاً انسان تحقق آنها را مشاهده نمی‎کند؛ بی‌عدالتی مطلق در آنجا وجود دارد. علت همین است که پشتوانه‌ی اعتقاد به مبدأ و معاد در آن نیست. اعتقاد به معاد، اعتقاد به تجسم اعمال، اعتقاد به تجسم ملکات در قیامت، خیلی تأثیر دارد. ما عادل باشیم، عدل‌خواه باشیم، عدل را ستایش کنیم، برای عدل تلاش کنیم؛ اینها در قیامت تجسم پیدا خواهد کرد. نقطه‌ی مقابلش هم همین است. این اعتقاد، به انسان نشاط می‎دهد، نیرو می‎دهد. انسان بداند که رفتار ظالمانه، حتّی اندیشه‌ی ظالمانه، در عرصه‌ی تجسم اعمال در قیامت، چه بلائی به روز او می‌آورد، طبعاً به عدالت نزدیک می‎شود. ای دریده پوستین یوسفان/گرگ برخیزی از این خواب گران‌. کسی به این اعتقاد داشته باشد که گرگ‌صفتی در اینجا، تجسمش در آنجا، گرگ برخاستن از خواب گرانِ مرگ است، این خیلی تأثیر می‎گذارد. بنابراین در پژوهشهای مربوط به عدالت، از این نکته نبایستی غفلت کرد.»(۳)
 اگر گمان کنیم می‎توان عدالتخواه بود و مدام علیه این و آن شعار داد و در عین حال نسبت به فرهنگ و دین‎داری و اعتقاد به مبدأ و معاد و معنویت بی‎تفاوت بود، از مسیر صحیح عدالتخواهی منحرف شده‎ایم.
نمی‎توانیم از عدالت نسبت به خودمان غفلت کنیم
این توجه نه تنها مسیر عدالتخواهی را متفاوت می‎کند که حتی دایره و معنای آن را نیز دگرگون می‎سازد. رهبرانقلاب می‎فرمایند:«نکته‌ی دوم و پایانی که بد نیست من در اینجا عرض بکنم، عدالتی است در رابطه‌ی با خود، که ربطی به عدالت اجتماعی ندارد. در قرآن، ظلم به نفس در آیات متعددی تکرار شده. خب، ظلم، نقطه‌ی مقابلش عدل است. در دعای کمیل میخوانیم: «ظلمت نفسی». در مناجات شریف شعبانیه عرض میکنیم: «قد جرت علی نفسی فی النّظر لها فلها الویل ان لم تغفر لها». گناهان، لغزش‎ها، رفتن به دنبال شهوات، رفتن به دنبال اهواء، دور شدن از توجه و تذکر و خشوع در مقابل پروردگار، ظلم به خود است. این هم یک عرصه‌ی مهمی است. ما وقتی که در باب عدالت بحث می‎کنیم – عدالت در روابط اجتماعی، عدالت در تشکیل نظام اجتماعی – نمی‎توانیم از عدالت نسبت به خودمان غفلت کنیم. به خودمان هم باید ظلم نکنیم. به خودمان هم بایستی عدل بورزیم. نقطه‌ی مقابلِ این «قد جرت علی نفسی»، همان عدل است. جور نکنیم، عدل داشته باشیم. اگر خدای متعال توفیق بدهد که ما از این ظلم اجتناب کنیم، بنده امید فراوانی دارم که توفیق خواهد داد که در محیط جامعه هم ان‌شاءاللَّه بتوانیم عدل را برقرار کنیم.»(۴)
اگر معنویت با عدالت همراه نباشد، عدالت می‎شود یک شعار توخالی
ایشان در سال ۸۸ تصریح می‎کنند:«عدالت خیلی مسئله‌‌‌‌‌‌ی مهمی است… عدالت را اولاً باید تعریف کنید… و مشخص کنید که این عدالتی که می‎خواهیم به آن برسیم، چیست. اولاً عدالت فقط عدالت در مسائل اقتصادی نیست، یک بخش عمده‌‌‌‌‌‌اش مسئله‌‌‌‌‌‌ی اقتصاد است. در قضاوت‎ها، در داوری‎ها، در نگاه‌‌‌‌‌‌ها، در نظرها، در اظهارات، در موضعگیری‎ها، همه بایستی شاخص عدالت را در نظر داشته باشیم. از همه مبتلابه‌‌‌‌‌‌تر، همین مسئله‌‌‌‌‌‌ی عدالت اقتصادی و عدم توزیع عادلانه‌‌‌‌‌‌ی ثروت عمومی و درآمد عمومی ملی بین آحاد جامعه است که نمونه‌‌‌‌‌‌های فراوانی دارد که زیاد است و یکیاش همین یارانه‌‌‌‌‌‌هاست.»
رهبر انقلاب می‎افزایند:«اگر معنویت با عدالت همراه نباشد، عدالت می‎شود یک شعار توخالی. خیلی‎ها حرف عدالت را می‎زنند، اما چون معنویت و آن نگاه معنوی نیست، بیشتر جنبه‌‌‌‌‌‌ی سیاسی و شکلی پیدا می‎کند.»(۵)
عدالتی که همراه با معنویت نباشد، به ریاکاری و دروغ و انحراف و ظاهرسازی و تصنع تبدیل خواهد شد 
جالب آنکه رهبرانقلاب از همان سال ۸۴ این تذکرات را لازم می‎دیدند که مطرح کنند. ایشان در دیدار با هیئت دولت می‎فرمایند:«اگر عدالت را از معنویت جدا کنیم – یعنی عدالتی که با معنویت همراه نباشد – این هم عدالت نخواهد بود. عدالتی که همراه با معنویت و توجه به آفاق معنوىِ عالم وجود و کائنات نباشد، به ریاکاری و دروغ و انحراف و ظاهرسازی و تصنع تبدیل خواهد شد؛ مثل نظام‎های کمونیستی که شعارشان عدالت بود.ما می‎گفتیم عدالت و آزادی؛ اما آزادی اصلاً جزو شعارهای آنها نبود. در همه‌ی کشورهایی که حرکت کمونیستی در آن‌جا به شکلی از اشکال – انقلاب یا کودتا – تحقق پیدا کرده بود، «عدالت» محور شعارهای آنها بود؛ اما واقعیت زندگی آنها مطلقاً نشان‌دهنده‌ی عدالت نبود؛ درست ضد عدالت بود. عده‌ای به اسم کارگر سر کار آمدند، که همان طبقه‌ی اشرافىِ رژیم‌های طاغوتی بودند و هیچ تفاوتی با آنها نداشتند. زندگی سران کشورهای مارکسیستی این‌طور بود. بنده زمان مسئولیت ریاست‌جمهوری وضعیت اقشار پایین بعضی از کشورهای سوسیالیستی را دیده بودم؛ آن چیزی که اسمش عدالت است و آن مفهومی که عدالت دارد، مطلقاً در آن‌جاها وجود نداشت. طبقه‌ی اشراف جدیدی در آن‌جا وجود داشت که با معیارهای حزبی و سیاسىِ خاص خودشان روی کار آمده بود و از همه‌ی امکانات برخوردار بود؛ مردم هم در فقر و تهیدستی و بدبختی زندگی می‎کردند. این وضعیت حتّی در بعضی از کشورهای درجه‌ی یکشان هم دیده می‎شد. بنابراین، این‌گونه عدالت‌طلبی بی‎دوام خواهد بود و از طریق درستِ خودش منحرف و ریاکارانه و دروغین خواهد بود.»
ایشان می‎افزایند:«عدالت باید با معنویت همراه باشد؛ یعنی باید شما برای خدا و اجر الهی دنبال عدالت باشید؛ در این صورت می‎توانید با دشمنان عدالت مواجهه و مقابله کنید. البته معنویت هم بدون گرایش به عدالت، یک بُعدی است. بعضی‎ها اهل معنایند، اما هیچ نگاهی به عدالت ندارند؛ این نمی‎شود. اسلام، معنویتِ بدون نگاه به مسائل اجتماعی و سرنوشت انسانها ندارد؛ «من اصبح و لم یهتمّ بامور المسلمین فلیس بمسلم». آدم معنوییی که با ظلم می‎سازد، با طاغوت می‎سازد، با نظام ظالمانه و سلطه می‎سازد، این چطور معنویتی است؟ این‌گونه معنویت را ما نمی‎توانیم بفهمیم. بنابراین معنویت و عدالت در هم تنیده است.»(۶)
عدالت شخصی و نفسانی، پشتوانه عدالت جمعی
این تذکرات البته در سال‎های پیش از این نیز سابقه داشته است:«در هر انسانی، عدالت شخصی و نفسانی او، پشتوانه عدالت جمعی و منطقه تأثیر عدالت در زندگی اجتماعی است. نمی‎شود کسی در درون خود و در عمل شخصىِ خود تقوا نداشته باشد، دچار هوای نفس و اسیر شیطان باشد، اما ادّعا کند که می‎تواند در جامعه عدالت را اجرا کند. چنین چیزی ممکن نیست. هرکس که بخواهد در محیط زندگی مردم منشأ عدالت شود، اوّل باید در درونِ خود تقوای الهی را رعایت کند. تقوا – به همان معنایی که در ابتدای خطبه عرض کردم – یعنی مراقبت برای خطا نکردن. البته معنای این حرف آن نیست که انسان خطا نخواهد کرد؛ خیر. بالأخره هر انسانِ غیر معصومی دچار خطا می‎شود؛ اما این مراقبت، یک صراط مستقیم و یک راه نجات است و از غرق شدن انسان جلوگیری می‎کند و به انسان قدرت می‎بخشد. انسانی که مراقب خود نیست و در عمل و کلام و زندگی شخصىِ خود دچار بی‎عدالتی و بی‎تقوایی است، نمی‎تواند در محیط جامعه منشأ عدالت اجتماعی باشد.»(۷)
با زن و فرزندتان با عدالت رفتار کنید 
رهبر انقلاب این مسئله را باز هم توسعه می‎دهند. ایشان می‎فرمایند:«عدالت صرفاً در اقتصاد نیست؛ در همه‌‌‌‌‌‌ی امور بایستی انسان از خدای متعال بخواهد که عادلانه عمل کند؛ با خودش هم انسان با عدالت رفتار کند؛ با نزدیکانتان با عدالت رفتار کنید؛ با زن و فرزندتان با عدالت رفتار کنید.گاهی بعضی از مسئولین دیدیم آنچنان غرق در کار می‎شوند که یادشان می‎رود از وجود همسرانشان و فرزندانشان؛ و این ضایعاتی را درست می‎کند. یعنی اینجور نیست که ما پای تعارف باشد، بگوئیم: آقا! خواهش می‎کنیم بیشتر شما به خودتان برسید، شما هم بگوئید نه، اشکال ندارد. اینجوری نیست. این یک تکلیفی است که انسان بایستی همسرش، فرزندانش، خانواده‌‌‌‌‌‌اش و کانون خانوادگی را حفاظت بکند. «قوا انفسکم و اهلیکم نارا وقودها النّاس و الحجاره»؛ خودتان و اهلتان را حفظ کنید. یعنی در کنار خود انسان ذکر شده. خدای متعال به پیغمبرش فرمود که: «و لا تجعل یدک مغلوله الی عنقک و لا تبسطها کلّ البسط»؛ نه دستهایت را به گردن خودت غل و زنجیر کن – یعنی امساک بیش از حد. معنایش امساک بیش از حد است – نه این کار را بکن؛ و نه «تبسطها کلّ البسط»؛ به‎کلی بازِ باز کن. یک وقت انسان دستش را جمعِ جمع میکند، یک وقت بازِ باز؛ نه، هیچکدام از اینها نباشد. منظور این است که در امور مادی و مالی و اقتصادی، نه مشت بسته داشته باش، نه ولخرجی داشته باش. به پیغمبرش خدای متعال اینجوری سفارش میکند. «و الّذین اذا انفقوا لم یسرفوا و لم یقتروا و کان بین ذلک قواما» – آخر سوره‌‌‌‌‌‌ی فرقان – یعنی میانه‌‌‌‌‌‌رو در همه‌‌‌‌‌‌ی امور. انسان از افراط و تفریط باید بپرهیزد.»(۸)
گورباچف
امام در نامه معروفشان به گورباچف که در آن از شنیده شدن صدای شکستن استخوان‎های کمونیسم گفتند و عملا فروپاشی شوروی را پیش‎بینی کردند، خطاب به آنان که با ادعای برپایی عدالت و جامعه بی‎طبقه توحیدی به میدان آمده بودند، چنین نوشتند:«جناب آقاى گورباچف، باید به حقیقت رو آورد. مشکل اصلى کشور شما مسئله مالکیت و اقتصاد و آزادى نیست. مشکل شما عدم اعتقاد واقعى به خداست.»
امام افزودند:«آقاى گورباچف وقتى از گلدسته‎‏هاى مساجد بعضى از جمهوری‎هاى شما پس از هفتاد سال بانگ «اللَّه اکبر» و شهادت به رسالت حضرت ختمى مرتبت- صلى اللَّه علیه و آله و سلم- به گوش رسید، تمامى طرفداران اسلام ناب محمدى (ص) را از شوق به گریه انداخت. لذا لازم دانستم این موضوع را به شما گوشزد کنم که بار دیگر به دو جهان بینى مادى و الهى بیندیشید. مادیون معیار شناخت در جهان بینى خویش را «حس» دانسته و چیزى را که محسوس نباشد از قلمرو علم بیرون مى‏‎دانند؛ و هستى را همتاى ماده دانسته و چیزى را که ماده ندارد موجود نمى‏‎دانند. قهراً جهان غیب، مانند وجود خداوند تعالى و وحى و نبوت و قیامت، را یکسره افسانه مى‎‏دانند. در حالى که معیار شناخت در جهان بینى الهى اعم از «حس و عقل» مى‏‎باشد، و چیزى که معقول باشد داخل در قلمرو علم مى‎باشد گر چه محسوس نباشد. لذا هستى اعم از غیب و شهادت است، و چیزى که ماده ندارد، مى‏‎تواند موجود باشد. و همان‏طور که موجود مادى به «مجرد» استناد دارد، شناخت حسى نیز به شناخت عقلى متکى است ..
قرآن مجید اساس تفکر مادى را نقد مى‏‎کند، و به آنان که بر این پندارند که خدا نیست و گرنه دیده مى‏شد. لَن نُؤمِنَ لَکَ حَتّى‏ نَرَى اللَّهَ جَهرَهً مى‏‎فرماید: لَاتُدرِ کُهُ الأبْصارُ وَ هُوَ یُدْرِکُ الأبْصارَ وَ هو اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ.»(۹)
امام از گورباچف خواندند فلسفه و عرفان بخواند و پای درس ملاصدرا و ابن عربی بنشیند.
ادامه دارد…
پی‎نوشت:
۱- بیانات در نخستین نشست اندیشه‌های راهبردی، ۱۰/۹/۱۳۸۹
۲- صحیفه امام، جلد۱۹، ص۱۵٫
۳- بیانات در دومین نشست اندیشه‌های راهبردی، ۲۷/۲/۱۳۹۰
۴- بیانات در دومین نشست اندیشه‌های راهبردی، ۲۷/۲/۱۳۹۰
۵- بیانات در دیدار اعضای هیئت دولت، ۱۶/۶/۱۳۸۸
۶- بیانات در دیدار رئیس‌جمهور و اعضای هیأت دولت، ۸/۶/۱۳۸۴
۷- بیانات در خطبه‌های نماز جمعه تهران‌، ۲۶/۱۲/۱۳۷۹
۸- بیانات در دیدار اعضای هیئت دولت، ۱۶/۶/۱۳۸۸
۹- صحیفه امام، جلد۲۱، ص۲۲۱-۲۲۲٫

نظرات کاربران :

ارسال یک پاسخ

معادله امنیتی *

اطلاعات مطلب
  • ارسال كننده : tahlil با 5001 مطلب ارسالي
  • كد مطلب : 2592
  • تعداد ديدگاه هاي به ثبت رسيده : ۰ ديدگاه
آخرین اخبار
تبليغات